گرچه می خندم ولی این هق هق است
حرف حق در گوش کر چون نق نق است

Thursday, May 31, 2012

شکلاتِ پارسی: "سر" یا "کله"


"سر" همان "کلٌه" است دیگر، مگرنه؟
حالا فرض کن در یک لحظه ی سرشار از احساسات رمانتیک عاشقانه به طرفت بگویی: کله تو بذار رو شونه ام.
حالا اینو ول کن، آیا می شود گفت: "کلٌه آن قوم همگی بالاخونه رو دادند اجاره کله آکله مملکت را خراب کردند"؟
آیا کله دار با سردار یکی است؟ یا کله باز با سرباز، یا کله آب با سراب، یا کله به کله با سربه سر؟
آیا می شود چایی را به جای کله قند با سرقند خورد؟
اصلاً "سرپا" که معنی اش درست مخالف "کله پا" می شود!
واژگان پارسی کله شار از این اصطلاحات است. بگذریم. حالا ممکن است بگوئید کله ی صبحی "سرپاچه" خورده ام که دارم "کله به کله"تان میگذارم؟
پس تا من می روم یک کله یک فنجان چای بنوشم شما هم کله و گوشی آب بدهید ببینید تو این کاسه دیگه چی پیدا میشود.
کله بلند باشید و کله تان سلامت!
تو کله آزیری قبر گیرپاچ نکنی صلوات دومو بلندترختم کن!

Saturday, May 19, 2012

چون به عشق آمد هارد دیسکم پُکید

عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
این اشعار مولانا را همینجوری زمزمه می کردم و کیف می کردم. پیش خود گفتم وقتی مولانا که برای خودش یک پا فقیه و آیت الله العظمی بوده، اینگونه از عشق به عنوان اصطرلاب اسرار خدا نام می برد، خوب است بروم ببینم قرآن درمورد عشق چه گفته است. خوشبختانه اینترنت و دوستداران قرآن این جستجو را با در دسترس گذاشتن "پارس قرآن" آسان کرده اند. در جعبه ی جستجو کلمات "عشق" و "عاشق" و "عشاق" را وارد کردم. در کمال تعجب جواب این بود که جنین کلمه ای در قرآن نیست. شک کردم نکند عرب ها از کلمه "عشق" استفاده نمی کنند. بعد یاد یکی از ترانه های ماجده الرومی افتادم که می خواند: "انا شعوب من العشاق" (من از ملت عاشقانم) و همچنین داستان عشق لیلی و مجنون. با وجود این در قسمت فارسی پارس قرآن هم کلمه عشق را وارد کردم و بازهم جواب همان بود: صفر!
گفتم بروم در انجیل و تورات بگردم. اما یادم افتاد که وقتی زبان اصلی انجیل و تورات را اصلاً نمیدانم، دنبال چه باید بگردم؟
شاید هم به قول خود مولانا خداوند نخواسته "اصطرلاب" اسرار خودش را همینجوری لله خرج کند. یا این است که دور از جان شده ام مصداق همان مصراع فوق که: "عقل در شرحش چوخردر گل بخفت".
تا نظر شما چه باشد؟