گرچه می خندم ولی این هق هق است
حرف حق در گوش کر چون نق نق است

Thursday, November 29, 2012

« همه چی تموم »

صد بار از خودم پرسیده ام آیا شخصیت حرفه ای یک آدم را باید از شخصیت "آدمی" او جدا کرد؟
معمولاً جوابم به این سوال این است که خوب از نظر منطقی بله. باید هرچیزی را درجای خود دید. اما در اتفاقات روزمره زندگی مگر می شود با این خردمندی در مورد آدم ها قضاوت کرد؟ بیشتر وقت ها نه، نمی شود. چند موقعیت را پیش بکشم؟
1 - رحمت آقا "اوستا چلو کبابی" درجه یکی است. کیفیت غذایش حرف ندارد. رستورانش بسیار تمیز و مرتب و سرویس و مشتری مداری اش عالیست. قیمت های منویش هم منصفانه و مناسب است. اما دوستان می گویند مبادا به سراغش بروی. رحمت آقا آدم مزخرف و خطرناکیست. سمپات مجاهدین است. رفتن به رستوران او مساویست با حمایت از تروریست ها!
حالا هی بیا جوش بزن که آقا جان کوبیده ی خوش طعم مرغوب چه ربطی به مریم خانم و مسعود خان دارد؟ ماکه پول بالای ایدئولوژی نمی دهیم که، می خواهیم غذای خوب و سالم بخوریم و سرویس و قیمت خوب بگیریم. اما...
2 - آقا بی زحمت یک دوغ کاله و یک کشگ کاله بدین!
آقای مهندس از شما توقع نداشتم.
چطور مگه چی شده؟
یعنی شما خبر ندارین محصولات کاله مال ناطق نوریه؟ با خریدن محصولات این کارخونه درواقع دارید آقا و آقا زاده هارو پروار می کنید. نکنید آقای مهندس.
ای آقا دوغ و کشگ چه ربطی به سیاست داره آخه؟
3 - آقا بازم گلی به گوشه ی جمال این رضا زاده. بعد از سال ها تونست رکورد واسیلی آلکسیف رو بزنه. سربلندمون کرد.
آخه آدم قحطیه از این حمال حیف نون طرفداری می کنی؟ ندیدی عکس آقارو رو سکو برد بالا؟ خجالتم خوب چیزیه.
4 - خدا بیژن را بیامرزه. به معنای واقعی کلمه "آنتروپرونور" بود. با هوش و ذکاوت و پشتکار تونست از هیچ به جایی برسه که مشتری هاش رئیس جمهورها و چهره های جهانی هالیوود بودند. اما خوب حیف که دوزار همت نداشت که چهاردلار از ثروت بیکرانشو خرج این ایرانی های محتاج کنه. خرج زلزله زده ها. خرج ...
5 - دیشب فیلم "دختر ایرونی" رو دیدم. این شریفی نیا هنرپیشه ی خیلی خوبیه. زیر پوستی بازی می کنه. غرق نقشش می شه. آدم واقعاً لذت می بره.
جدی میگی؟ خجالت نمی کشی از این بی شرف تعریف می کنی؟ واقعاً که! پاک ازت نا امید شدم. این مرتیکه ی بی همه چیز با کمال وقاحت داره فیلم های ده نمکی رو لانسه می کنه اونوقت تو طرفدارشی؟ از تو توقع نداشتم.
6 - تو راه که داشتم میومدم رادیو ترانه ای را پخش می کرد که از صدا ی خواننده و ملودی و موسیقی و و شعر واقعاً لذت بردم اما بعدش وقتی فهمیدم خواننده علیرضا افتخاری بوده، حالم به هم خورد. از کارهای این مرتیکه ی عوضی انقدر بدم میاد که خدا می دونه. دلم می خواد سر به تنش نباشه.
7 - چه وقتی که تو وسترن اسپاگتی های دهه شصت بازی می کرد. چه وقتی که در نقش "هاری کثیف" دخل "بدگای" ها رو می آورد و چه به عنوان کارگردان فیلم "دختر یک میلیون دلاری" از کلینت ایستوود خیلی خوشم میومد ولی از وقتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باراک اوبامارو گذاشته داره از میت رامنی ازگل طرفداری می کنه ازش بدم اومده، از چشمم افتاد مرتیکه ی بی سواد ابله!
8 - در طول دو سه دهه اخیر تاریخ آمریکا شاید هیچ رئیس جمهوری به اندازه ی بیل کلینتون برای آمریکا کارنکرده. چه از نظر سیاست داخلی، اقتصادی، و مردمی و چه از نظر سیاست خارجی و پرهیز از افراط و تفریط و جنگ طلبی، او عملکرد درخشانی را در دوره ی هشت ساله ی ریاست جمهوری خود بجا گذاشت. اما افسوس، افسوس که بند شلوارش شل بود. افسوس که از دیدگاه اخلاقی آدم فاسدی بود.
9 و 10 و 11 ...الی آخر
آیا یک رستوران دار خوب باید حتماً آدم دست و دل بازی هم باشد؟
آیا یک ورزشکار خوب حتماً باید "با معرفت"، داش مشدی، ولخرج، خوش اخلاق هم باشد؟
آیا یک هنرپیشه ی خوب باید حتماً مخالف حکومت هم باشد؟
آیا یک رئیس جمهور خوب باید حتماً به زنش هم وفادار باشد؟
آیا یک قناد خوب باید خوش تیپ هم باشد؟
آیا یک خواننده ی خوب باید بی چیز نواز هم باشد؟
آیا یک آشپز خوب باید یک آدم خوب هم باشد؟
خوب اگر همه ی این ها همه ی آن ها هم بودند، چه بهتر، نور علی نور. اما اگر نبودند چه؟
اگر "آدم خوبی" نبودند ولی هنر پیشه ی خوب، آشپز خوب، ورزشکار خوب، خواننده ی خوب، رئیس جمهور خوب، کارگردان خوب بودند چه؟
تبصره: آدم خوب یعنی آدمی که مثل من فکر می کند.

Monday, November 12, 2012

« ادبیات کوچه بازاری »

پرسیدم از استاد حالِ حاکمان
گفت: چاپیدن و مالیدن و فاکیدن
گفتمش کاحوال ملت را بگو
گفت: خوابیدن و نالیدن و زائیدن
گفتمش آنان که بیدارند چه؟
گفت: فرسودن و جان کندن و کاهیدن
گفتمش احوال روشنفکران چه شد؟
گفت: جاگیدن و ماگیدن و لاگیدن
گفتمش احوال دولت های غول؟
گفت: پائیدن و لاسیدن و لابیدن
گفتم ای وای پس ایران چه شد؟
گفت: پاشیدن و پاشیدن و پاشیدن
کلمه ها و ترکیب های تازه:
مالیدن: در اینجا کنایه از ماست مالی کردن باشد، ماست مالیزاسیون، نوعی رفع و رجوع عارفانه
فاکیدن: در قدیم نوعی عمل قبیح محسوب می شد که امروزه قباحت خودرا تقریباً از دست داده است، آنچه حاکمان با امت می کنند
کاهیدن: از انواع متداول رژیم های لاغری کم هزینه ی امروزی
جاگیدن و ماگیدن و لاگیدن: دویدن و قهوه نوشیدن و بلاگ نوشتن
لاسیدن: صنعت مذاکره را گویند
لابیدن: لابی کردن، گاوبندی