گرچه می خندم ولی این هق هق است
حرف حق در گوش کر چون نق نق است

Friday, June 22, 2012

« آوای وحش »

در تهران، ساعت جهار صبح زیر باران قرار نبوده حلوا پخش کنند، بلکه قرار بوده چهار نفر را اعدام کنند. سه هزار نفر برای تماشا جمع شدند. اگر قرار بود پهلوانی معرکه ی زنجیر پاره کنی و مارگیری راه بیندازد، تا ساعت ده صبح، سی نفر هم بزور جمع نمی شدند.
در قاهره بعد از این که دادگاه حسنی مبارک، پیرمرد لاجون هشتاد و چند ساله را که به زور نفس میکشد، به حبس ابد محکوم کرد، هزاران هزار مثلاً آدم، در میدان مشهور تحریر جمع شدند و روزها ماندند و یک صدا خواستار اعدام مبارک شدند.
در شهرهای سوریه نیروهای حکومت و مردم چنان به جان هم افتاده اند و همدیگر را می درند که روی گرگ و کفتارها و سگ های وحشی را سفید کرده اند.
لابد می گوئید این ها همه کشورهای شرقی عقب افتاده و مذهبی و جهان سومی هستند؟ چند دقیقه صبر کنید!
در کانادا، که بر طبق شاخصه های تمدن از پیشرفته ترین جوامع بشری به شمار است، لابد همین تازگی ها خبردار شدید که مردکی دوستان مرد خود را می کشته و اعضای بدن آن هارا میل می کرده و فیلم می گرفته و بعضی از اندام های قربانیان خودرا به ادارات و جاهای دیگر هم پست می کرده.
در نروژ که یادتان می آید پارسال یک جوان خوش تیپ چشم آبی در یک جزیره چه کشتاری از بچه های خارجی راه انداخت؟
در میامی، آمریکا نیز همین تازگی ها در روز روشن فردی به یک بی خانمان حمله کرده و مشغول زنده زنده خوردن او بود که فقط با دخالت و تیراندازی پلیس طعمه ی خودرا رها کرد.
در ژاپن هم مردک دوجنسی دیگری بخشی از آلت زنانگی اش را پس از جراحی پخته و دوستان خودرا برای شام دعوت کرد.
دنیا به کجا می رود؟
ممکن است بگوئید همیشه ی تاریخ ازاین گونه اتفاقات لبریز بوده است و نهاد آدم می تواند تا تیره ترین پستی هایی که هیچ حیوانی را به آن راه نیست افول کند. می گویم ممکن است. اما راستش در روزگاری که ما بودیم و من یادم می آید، اینجوری نبود. دست کم به این عریانی نبود.
حالا هی شما بیائید از آزار حیوانات و ظلم به سگ ها و گربه ها و بدی های گوشت خواری و این جور حرف ها بزنید. بابا جان گرگ ها پیش ما آدم ها ژان پل سارترولئون تولستوی و مهاتما گاندی به شمار می روند.
اینطور که داریم پیش می رویم دیر نیست که در خبرها بخوانیم: "درس آشپزی این هفته: خوراک جغوربغور با مغز و جگر نوزاد"، "زنی که شوهرش را نپخته خورده بود رودل گرفت"، " بزرگترین فستیوال سال: سه تا پیرمرد بکشید یکدست کله پاچه ی تین ایجری لذیذ مجانی بخورید"، "هنر برای مردم: مراسم مجانی تیرباران هیجده دزد ناموس"....
بقول کارو: "آدمیت به کجا رفته؟ کجا رفته شرف؟ کو حقیقت؟ زچه رو مرده؟ چرا رفته بخواب؟" و یا بقول حسن شیدا: "وخدا خنده کنان شاهد جان کندن ماست".

No comments:

Post a Comment