گرچه می خندم ولی این هق هق است
حرف حق در گوش کر چون نق نق است

Tuesday, December 13, 2011

« شرمنده »


سلام بمان جان چطوری؟ کم پیدایی؟
ای بابا چه حالی چه احوالی؟ ما که از اولش کفتر باز و قمارباز و خانوم بازو زبون باز نبودیم. سیگارو هم که ده پونزده سال پیش ترکمون دادی. حالا چند وقتیه که این اسید اوریک لامصب اون یه گیلاس سرشبم ازم گرفته. خلاصه فقط همینم کمه که نمازبخونم و روزه هم بگیرم. تو نمیری موندم تو شرمندگی این که شب اول قبر جواب نکیرو منکرو چی بدم؟!
آی گفتی بمان جان، مدینه گفتی و کردی کبابم. من و تو شدیم مصداق اون شعر که گفت:
شرمنده از اینیم که در روز مکافات
اندرخور عفو تو نکردیم گناهی

No comments:

Post a Comment