گرچه می خندم ولی این هق هق است
حرف حق در گوش کر چون نق نق است

Friday, December 23, 2011

« رویاهای عوضی »

 1 – شما شاید یادتون نیاد اونوقتا توی فیلم های سینمایی سیاه و سفیدی که تلویزیون نشون می داد خدای صحنه های سکسی اونجاش بود که دختره لباس هاشو توی یک اتاق دیگه پوشیده بود فقط یک زیپ دراز که پشت لباسش بود دستش نرسیده بود ببنده. بعد میومد توی اتاق جلوی دوربین روبروی آینه ی میز آرایش و پشت به دوربین می ایستاد و با عشوه به آرتیسته (که معمولاً هم در حال سیگار کشیدن بود) می گفت زیپشو ببنده.
2 – شما شاید یادتون نیاد اونوقتا توی فیلمهای هالیوودی و بالیوودی، دختره و آرتیسته که تازه عروسی کرده بودند یا به قول هندیا "شادی کرتاهه"، صبح که آرتیسته می خواست از خونه بزنه بیرون، دختره رو که دم در ماچ می کرد، اِندِ قلمبه شدن عشق و عاشقی این بود که دختره گره کراوات آرتیسته رو میزون می کرد و کیف جیمزباندیشو میداد دستش.
3 – شایدم یادتون باشه اونوقتا توی این سریال های تلویزیونی از قبیل لوسیل بال و افسونگر و دختر شاه پریان و پیتون پلیس و جولیا، رسم خانواده های خوشبخت اینجوری بود که دوروبر هشت صبح آرتیسته با کت شلوار و کراوات و ژیگول پیگول میومد تو آشپزخونه یه ماچ از زنش می گرفت و روزنامه رو برمی داشت می نشست سر میز صبحانه، دختره براش قهوه و آب پرتقال با نون تُست می آورد.
4 – شاید بعضی هاتون یادتون مونده باشه اونوقتا فیلم فارسی که می رفتیم آرتیسته با دختره سوار یه ماشین بودند که چهار پنش تا لات و لوت سوت بلبلی می زدند، آرتیسته می زد روترمز می پرید یقه شونو می گرفت تک نفره چهارتاشونو به هم می پیچوند. فقط یه ذره از دماغش خون میومد که دختره با دستای لطیفش اون خونو پاک می کرد و انگشتشو می ذاشت رولبش.
...مام که ساده و رمانتیک و خیال پروز و گاگول ......
تو همین عوالم غرق بودیم که همون اوایل انقلاب زن گرفتیم،
1 – یادتون میاد که؟ صُب کله ی سحر تو گرگ و میش عیال پشتشو به آرتیسته می کرد میگفت ببین پشت مقنعه ام صافه؟
2 – یادتون نرفته که؟ عیال باس مطمئن می شد که دکمه ی بالای یقه آرتیسته بسته است چون ممکن بود تست سیاسی ایدئولوژیک داشته باشیم.
3 – تازه شبه هم که یادتونه؟ آرتیسته و عیالش که می خواستن برن تعاونی با دفترچه بسیج سیگار و پیاز و روغن بگیرن بچه بسیچیا به آرتیسته گیر می دادن که برادر با این خواهر چه نسبتی داری؟ آرتیسته هم اگه اعتراض می کرد می ریختن حالشو جا می آوردند.
خب روزگاره دیگه، هی می شینن می گن زندگی مث فیلمه، حرضت عباسی چرت می گن
 

No comments:

Post a Comment